بایگانی ماهانه: جون 2010

یه داستان از عشق

چندین وقت پیش من نشسته بودم پیشه رفیقام و داشتیم درباره من و عشقم بحث میکردیم من میامدم به بچه ها میگفتم اره من فردا برم پیشش همه حرفا رو میزنم میگم این طوری و اون طوری من فلان میکنم … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

اومدنت باورم نمیشه ولی امیدوارم

یک نفر میاد که من منتظر دیدننشم         یک نفر میاد که من منتظر بوییدنشم     مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده       تنه اون شعرهای عاشقانه گفتن بلده      خالیه سفرمون  … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

عزیزم من بی گناهم

عزیزم من رو بدون هیچ گناه ول کردی و به من گفتی ازت سیر شدم اگه از قیافه من خوشت نیامد خوب من شبیه روز اولم هستم هنوز فرقی نکردم همون روز اول میگفتی حالا الان خوشت نیامده باشه ولی … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

موسیقی و احساسات پسرک تنها

اینقدر فریدون فرغی و گوگوش گوش کردم مخم تعطیل شده برای خودم شعرها رو زمزمه میکنم اینگار خودم این شعرها رو گفتم و لی از اعماق وجودم این شعرها رو دوست دارم و برای عشقم تکرارش میکنم بدون هیچ ترس … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

تنها بمونه ادم بهتره با دخترهای کس مغز رفیق بشه

عجب روزی بود امروز یه دختری که دوستش داشتم بعد از چند وقت سر مسایل عقیدتی من روابطش رو قطع کرد سر خدا و محمد و این جور مزخرفات ولی من منطقی و عقلی به این نتایج رسیدم نه احساسی … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با | 5 دیدگاه