چند تا جک جالب2

کره الاغی با حسرت از باباش میپرسه:بابایی الاغا هم زن میگیرن؟باباش میگه آره پسرم اتفاقا تو دنیا فقط الاغا زن میگیرن

يه روزغضنفرميره توجنگل مي بينه روباهه خوابه ميگه خوب شد خواب بود وگرنه گولم ميزد

خروسه سر كلاس به مرغه میگه یه نوك میدی ؟ مرغه میگه : اینجا ؟ آخه نمیشه !!! خروسه میگه : به جهنم با خودكار می نویسم

خروسه، سگه و خره تصميم ميگيرن از ايران فرار کنن. ازشون مي پرسن چرا؟ خروسه مي گه آنقدر ساعتو عقب جلو مي کنن نفهميدم کي بايد بخونم. سگه مي گه نفهميدم من بايد بگيرم، 110 بايد بگيره يا بسيجيا. خره مي گه هويتمون گم شده نمي دونم من خرم، ترکا خرن يا لرها

زاغکی روی درخت نشسته بود و چیز برگر می خورد. روبهی آمد و گفت: ایول چه بالی، چه دمی، عجب تیریپ خفن سیاهی، مشکی رنگ عشفه، یه آواز بخون حال کنیم. زاغکه ساندویچشو میزنه زیر بغلش و می گه: برو داداش، من خودم کلاس پنجمم

خره وسط جنگل داد میزنه: من شیر میخورررررم.. پلنگ میخورررم….. گرگ میخورم….. شیره از پشت درخت میاد بیرون، خره میگه بعضی وقتها گه زیادی هم میخورم

شعارهای انحرافی!

گفتند: شعار «نه عزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» انحرافی است؛این شعارها پیشنهاد می‌شود: 1-میرحسین عمروعاص، جونم واسه کاراکاس! 2- خلیج فارس عرب، تثبیت باید گردد. 3-برادر روسیم! دریای پهن خزر ! حق مسلم توست ! 4-هم غزه هم لبنان، ایران چیه بابا جان؟

اتوبوس

تركه تو اتوبوس ميگوزه همه ميخندن ميگه اگه ميفهميدم خوشحال ميشيد ميريدم

نامزدي

يه روز يه مرغ وخروسي ميرن مغازه تخم مرغ بگيرن مغازه دار ميگه چرا خودت تخم نمي زاري ميگه اخه ما هنوز نامزديم …..!!!!!!!

فرض کنید دو گاو دارید : آنوقت . . .

سوسیالیسم :دو گاو دارید. یکی را نگه می دارید. دیگری را به همسایه خود می دهید.

کمونیسم: دو گاو دارید.دولت هر دوی آن ها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند.

فاشیسم: دو گاو دارید.شیر را به دولت می دهید. دولت آن را به شما می فروشد.

کاپیتالیسم: دو گاو دارید.هر دوی آن ها را می دوشید.شیرها را به زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.

نازیسم: دو گاو دارید.دولت به سوی شما تیراندازی می کندو هر دو گاو را می گیرد.

آنارشیسم: دو گاو دارید.گاوها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند.

سادیسم: دو گاو دارید. به هر دوی آن ها تیر اندازی می کنید و خودتان را در میان ظرف شیر ها می اندازید.

آپارتاید: دو گاو دارید. شیر گاو سیاه را به گاو سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید.

دولت مرفه: دو گاو دارید. آن ها را می دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می دهید.

بوروکراسی: دو گاو دارید.برای تهیه شناسنامه آن ها 17 فرم را در 3 نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.

سازمان ملل: دو گاو دارید.فرانسه شما را از دوشیدن آن ها و آمریکا و انگلیس گاو ها را از شیر دادن به شما وتو می کنند. نیوزلند رأی ممتنع می دهد.

ایده آلیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید. همسر شما آن ها را می دوشد.

رئالیسم: دو گاو دارید. ازدواج می کنید. اما هنوز خودتان آن ها را می دوشید.

متحجریسم:دو گاو دارید. زشت است گاو ماده را بدوشید.

فمینیسم: دو گاو دارید.حق ندارید گاو ماده را بدوشید.

پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید هر کدام را بدوشید فرقی نمی کند.

لیبرالیسم:دو گاو دارید. آن ها را نمی دوشید چون آزادیشان محدود می شود.

دمکراسی مطلق: دو گاو دارید.از همسایه ها رأی می گیرید که آن ها را بدوشید یا نه.

سکولاریسم: دوگاو دارید پس نیازی به … نیست.

ایمان به خدا: دو گاو دارید: به خوراک و جا و نیاز هایشان می رسید…….. شیرشان را هم می دوشید…………..آب قاطی اش نمی کنید…………………. هم خودتان مصرف می کنید …… هم مراعات همسایه ها را می کنید

ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

یه چند تا جک جالب

رشتیه میره به دوستاش می گه یه زن گرفتم سفیده، توپوله، خوشگله، کوفتتون بشه

بچهه از باباش ميپرسه مامانا چطوري بچه دار ميشن ؟
باباش ميگه يه فرشته بچه رو ميزاره تو دامن مامانا
بچهه ميگه يعني کردن تأثير نداره ؟

میدونید چرا دخترا تا اخر فیلم سوپر رو می بینند؟
.
.
.
.
.
.
.
..
.
چون فکر می کند اخرش مرده با زنه ازدواج می کنه

از عجایب خلقت اینه که زنها در تاریکی ۲۵سانت ک*****ر رو تو ۵/۲ سانت س***ورا***خ جا میدن ام تو روز روشن نمیتونن۵/۲ متر ماشین رو تو ۵ متر جا بدن!!!!!!!!

ترکه راننده تاکسی بوده یکی میشینه جلو میگه آقا دونفر حساب کن ترکه میگه برو بابا من تو رو کیرمم حساب نمیکنم

به یه ترکه میگن اون کدوم پیغمبر بود که یه مشت پرنده و حیوون رو جمع کرد و برد تو کشتی یارو یه کم فکر میکنه و میگه حضرت  یوگی علیه السلام

-ترکه خودش را دار میزنه به علت ضربه مغزی میمیره میرن تحقیق میکنن میبینن با کش خودشو دار زده.

-ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش باباش گوشی را برمیداره ترکه هول میشه میگه: ببخشید میدان انقلاب از کدوم طرف میرن؟

– ترکه دفعه دوم زنگ میزنه خونه دوست دخترش بازم باباش گوشی را برمیداره ترکه هول میشه میگه: ساعت 12:48

– ترکه دفعه سوم هم که زنگ میزنه خونه دوست دخترش باز باباش گوشی را برمیداره ترکه هول میشه میگه:ببخشید توپمون اُفتاده بود.

-بالا خره جور میشه با دختره میره بیرون. دو تایی میرن پارک یهو بابای دختره میاد دختره میگه چیکار کنم بابام اومد؟ ترکه میگه: مهم نیست بگو من داداشتم.

-ترکه چند بار زنگ کلیسا را میزده و در میرفته اخر یارو شاکی میشه میشینه پشت در تا در را باز کرد مچش را بگیرد. ترکه میاد زنگ میزنه یارو هم سریع در را وا میکنه میگه: بفرمایی ترکه هول میکنه میگه: ببخشید حضرت عیسی خونه هستند

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

یک پسر خوب

یک پسر: خوب: امضاء گواهي نامه اش خشک نشده به رانندگي خانمها گير نميدهد
يک پسر: خوب :کمتر با اين جمله مواجه ميشود”مشتري گرامي دسترسي شما به اين سايت مقدور نمي باشد
يک پسر :خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نميره

يک پسر: خوب پشت چراغ قرمز با ديدن يه خانم رديف چشماش مثه چراغهاي فولکس نميزنه بيرون
يک پسر خوب روزي چند بار به سازندگان ياهو مسنجر لعنت ميفرسته
يک پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متريِ هيچ خانمي نميشينه
يک پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشينش بوي ادکلن زنونه نميده
يک پسر خوب هيچ وقت پاي تلفن از اين کلمات استفاده نميکنه:ساعت چند”کي مياي” “کجا” “دير نکني
يک پسر خوب وقتي مياد خونه قرمزي رژ در هيچ نقطه از صورتش مشاهده نميشه
يک پسر خوب زماني که کسي ميخواهد از عرض خيابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نميکند
يک پسر خوب زماني که يک دختر خانم راننده ميبيند ذوق زده نشده و در صدد عقده اي بازي بر نمي آيد
يک پسر خوب که ژيان سوار ميشود روي بنز همسايه با سوئيچ ماشين نقاشي نميکشد
يک پسر خوب زماني که تصادف ميکند همانند قبائل زامبي وحشي بازي در نمي آورد
يک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمايندگي از راهداري و شهرداري خيابانهاي شهر را متر نميکند
يک پسر خوب به محض ديدن يک دختر خانم متين با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نميشود
يک پسر خوب دکمه هاي پيراهنش را از يک متر زير ناف تا زير چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلي محکم ميکند
يک پسر خوب به محض ديدن دختر همسايه رنگش لبوي شده و چشمش را به آسفالت ميدزود يک پسر خوب روزي 10بارهوس بردن نذري به دم در خانه همسايه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نميکند
يک پسر خوب بيشتر از 5 دقيقه در دستشوئي نميماند . ( نکته کنکوري)
يک پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد يساري نخوانده وبراي همسايگان آلودگي صوتي ايجاد نميکند
يک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوي و برزن عرعر عشق نکرده و آبروي خانوادگي خود را نميبرد
يک پسر خوب با دوستاني که مشکوک به چت و لا ابالي گري هستند معاشرت نميکند
يک پسر خوب به جاي اينکه پول خود را در باشگاه بيليارد و گيم نت و غيره دور بريزد بهتر است حساب آتيه جوانان باز کند و به فکر 100 سالگي خود باشد
يک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار ميکند و به هر کس که ميرسد نميگويد که بجاي اصغر به او رامتين و آرش و … بگويند
يک پسر خوب در اثر ديدن افراد غرب زده جو گير نشده و لحاف کرسي قرمز خال خال يشمي را به پيراهن تبديل نکرده و سر زانو خود را جر نميدهد
يک پسر خوب تقاضاي وسايل نا مربوطي از قبيل موبايل را از خانواده ندارد
يک پسر خوب در صورتي که با نامزد خود بيرون رفت و کسي به خانم متلک گفت فورا با پليس 110 تماس حاصل مي کند
يک پسر خوب براي احياي حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکيک مانند خر و الاغ به کار نميبرد
يک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسيار خودماني که عادت به بيان شوخي هاي نا مربوط از قبيل حراج لفظي عمه و همچين خواهر مادر هستند امتناع ميکند
يک پسر خوب براي بيرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوي آئينه نايستاده و بزک نميکند
يک پسر خوب تنها جوکهايي را بيان ميکند که مورد تائيد وزارت 1) ارشاد اسلامي 2) وزارت بهداشت 3) وزارت مبارزه با تبعيضات استاني و … باشد
يک پسر خوب در جشنهاي فاميلي جو گير نشده و نميرقصد تا ابروي کل خاندان رابر باد دهد
يک پسر خوب در مهماني هاي خانوادگي نوشدني هاي غير مجاز از قبيل ماءالشعير را تنها با رضايت نامه رسمي و کتبي پدر محترم استعمال ميکند
يک پسر خوب هر زمان که عشقش کشيد با زير شلواري کردي چين پيليسه دار و يا شرت مامان دوز و رکابي همانند قورباغه به وسط کوچه نميپرد

اینم خودم اضافه میکنم یه

یک پسرخوب توی خیابون باشلوار جین با جی افش حرفای سکسی نمیزنه که بعد راست کنه بعد مجبور بشه 15 دقیقه رو به مغازه وایسه تا بخوابه

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

چند تا عکس زیبا تقدیم به ادم های با مرام

ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | برچسب‌خورده با , | دیدگاهی بنویسید

یک پیشنهاد به پسرها

اقایون عزیز هیچ وقت از زنتون توقع نداشته باشید مثل ستاره های پورنو(جندهای فیلم های سکسی) هر کاری رو توی سکس براتون انجام بدن چرا دلیلش چی هست به این خاطر که اولا این زن ها شغلشون پورن هست یعنی برای این کار اموزش میبینم از هزار جور ماده خاص استفاده میکنن مثلا بعضی هاشون که از کون میدن (anal sex) یه ماده ای رو قبل از سکس به باسنشون و در نزدیکی مقعدشون میزنم که سوراخ رو باز تر میکنه تا عمل سکس راحت تر انجام بشه  حالا شما هی بگید از پشت خوب بعضی ها دوست دارند بعضی ها نه  یکی دیگه این که من اینو میدونم که اکثر مردهای ایرانی چه پسر و مردهای زن دار از پشت رو خیلی دوست دارند  حتی بعضیها از جلو هم بیشتر دوست دارند  در کل من میگم واقعیت گرا باشید این زنتون هست اون یکی جنده فیلم سوپر یه فرقی بین این 2 تا هستبعضیها رو من میبینم دوست دخترش رو میارن مثلا همه چیزها رو هم میدونم بعد عین گوسفند میافتن روی دختره شروع میکنن عقب جلو کردن نه لبی نه دستی نه انگیزشی  نه احساسی نه مطلب سکسی هیچی عین حیوان من توی وبلاگم یه چند تا کتاب در این ضمینه دارم خوب هستند خواهشا بخوانید و این جمله من خودم همه رو میدونم بذارید کنار منم فکر میکردم میدونم ولی نمیدونستم به درد تون میخوره

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

اذیت کردن و به گا رفتن رفیقم و زیدش و بعدا جبرا ن کردن من +18

یه روز من و رفیقم البته یکی از رفیقام خیلی با هم صمیمی بودیم با 2 تا خواهر رفیق بودیم بعد اون خواهره که با رفیقم رفیق بود از پشت با رفیق من حال میکرد ولی رفیقش که زید من باشه فقط تا لب و دست را میومد بعد زید رفیقم هم خیلی کس بود یعنی اندامش حرف نداشت یه کون قنبل داشت از جلوی هر پسری رد میشد راست میکردن همه  از مدرسه که میومد یک راست میامد بلوک (ساختمان 10 طبقه) ما توی بالکونهای مشترک با زیدش همون رفیق من از پشت با هم حال میکردن منم امار میگرفتم  و منم ارزوم بود این یه دور به من بده  امار میگرفتم که یه موقع ننش بابش خواهرش نیان چون دید داشت بعد قرارمون این بود که من سوت بزنم یا با سنگ بزنم به شیشه تا اینا سریع بپیچن به بازی منم پیشه خودم گفتم بذار حال اینا رو بگیرم اینا رفتن از طبقه سوم یه دست نشون داد یعنی حواست باشه منم با دست اشاره کردم باشه 7 الی 8 دقیقه بعد که تازه داغ شده بودن یه سوت زدم دیدم رفیقم حیرون اومد گفت چیه گفتم هیچی میخواستم سوتم رو امتحان کنم خراب نباشه بعد رفت 5 دقیقه بعد سوت زدم سریع اومد نگاه کرد با دست به دون صحبت گفت چیه  من خندیدم فهمید سره کارش گذاشتم خودم میذاشتم یه ذره برن تو حس بعد سوت میزدم تا دهنشون گاییده بشه اقا بعد از سوت دوم مادر رفیقم با خواهرش و باباش اومدن از جلوی من رد شدن  داشتن با اسانسور میومدن بالا من شروع به سوت زدن کردن این کس خل هم فکر میکرد من اسکلش کردم دیگه اصلا تخمش هم نبود اقا من سوت میزدم اینم حالیش نبود با سنگ زدم توی شیشه دیدم بلند شدگفتم  ننت اومد بالا  اقا تا اینا  شورت و کس و کونشون رو جمع کرده بودن مادر رفیقم اینا رو خفت کرده داد وبیداد ابر روزی شده بود من تا 5  الی 6 روز خودم رو غیب کرده بودم این رفیقم منو نبینه بعد از چند روز منو دید بعد از کلی فحش و فحش کاری داستان رو تعریف کرد که چه بلایی سرش اومده بود میگفت تا اب ما میخواست بیاد تو سوت میزدی میگفت از شق درد داشتم میمردم استرس داشتم گفتم مادرت چیکار کرد گفت هیچی رفت به بابام گفت یه کتک از بابا خوردم تو خونه تابلو شدم هیچی نشد پرو به من میگفت علی چیکار کنم امروز میاد منم تو کف گفتم میخوای به گات بدم گفت شوخی نکن بابا چیکار کنم گفتم خدا برکتش بده توی اسانسور به این صورت که اینا 2 تایی تا میرفتن بالا به طبقه 4 میرسیدن من در اسانسور با کلیدهای خودمون که مخصوص بود باز میکردم اسانسور همون جا متوقف میشد و هیچ کس نمیتونست استفاده بکنه از اسانسور تا زمانیکه من در رو به بندم بعد در به اندازه 2 سانت باز میشد کار تمام بود من خودم هم میموندم بغل در اسانسور تا اگه کسی اومد بگم اسانسور خرابه ردش کنم بره خلاصه دردسرتون ندم کار بعد از 17 دقیقه تمام بود من تایم میگرفتم روی تایم در رو می بستم اسانسور از نو شروع بع کار میکردداستان این طوری بود که از بالکن به اون خوبی رسیدیم به اسانسور البته این داستان اسانسور تا 4 الی 5 سال مکان بود فقط یکبار حدودا 1سال بعد از این ماجرا من اسانسور گیر انداختم البته اون موقع 2 طرفه بود  اول اون میرفت با زیدش من گیر مینداختم بعدا من میرفتم با زیدم اون گیر مینداخت یه روز طبق روال همیشه من گیر انداخته بودم خونسرد وای ساده بودم حدودا تازه رفته بودناقا مامور اسانسور که هر وقت اسانسور خراب میشد اومد من همیشه طبقه همکف وای مییستادم اقا این اومد من کس خل شدم نمیدونستم چی کار بکنم این اسانسور چیا از موضوعات خبر داشتن من سریع از پله ها بدو بدو رفتم بالا در اسانسور رو از  طبقه 4 باز کنم اینا بیان بیرون فقط تا اون زمان  این مامور نباید میفهمید در 2 سانت باز شده در عرض جیک ثانیه رسیدم بالا در رو باز کردم دیدم به به دختره داره ساک میزنه کیر رفیقم توی دهنش بود کون لخت  برگشت منو دید   سریع گفتم جمش کن اسانسور چی اومده اینا سریع پوشیدن اومدن بیرون این طوری بود که بعدا من نجاتش دادم چون ما تقریبا دبیرستانی بودیم اگه اسانسور چیه میدید مارو دهنمون گاییده بود شلاق و  نمیدونم سنگسار و از این جور داستانها داشتیم  خلاصه ما یک بار هم کار اشتباه یک سال قبلمون رو جبران کردیم

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

سوتیهای تابلو

یکی ازتابلو ترین سوتی رو توی (داستان اولین بار اندام جنسی دختر ها رو دیدم )خودم گفتم پشماش کس داشت. یه روز با بچه ها نشسته بود گفتیم با دو چرخه بریم پارک بعد یکی از بچه ها با زیر شلواری بود به جای اینکه به گه من برم شلوارمو بپوشم دوچرخه رو بیارم گفت من برم دو چرخمو بپوشم.یه روز بحث درجه های نظامی بود اگر یک نفر سه تا قپه داشته باشه روی شونش بهش میگن سرهنگ تمام اشتباه با ستاره نکنید 3تا ستاره میشه ستوان یک بعد این رفیق ما اومد چسی بیاد گفت بابای من 3 تا سرهنگه میخواست بگه که ستا قپه داره سرهنگ تمام هستش یک روز من خودم میخواستم بگم خایه مال اخر فیلم میمیره گفتم فایه مال اینا سریع گفتن سوتی یعنی میخواستی بگی فایه مال اخر فیلم میمیره  سوتی نداده رو زدن  به حساب ما یه روز دیگه بحث رشته های ورزشی بود تنیس روی میز و والیبال و توپ و از این جور بحثا من سوتی دادم میز والیبال این سوتی خیلی باحاله دبیرستانی بودیم یه پسره داشت کرم کون میرخت به تیر والیبال وسط حیاط بعد این رفیق ما بهش گفت نده به تیر دروازه من پاره شده بودم خودش خندش گرفت بهش گفتم دهنت گاییدست سوژه خندت میکنم مغز فندقی تیر دروازه رو تو از کجا اوردی یه سوتی دیگه 2 تا از رفیقام با هم بودن من نبودم این یکی میاد بگه شلوار کردی میگه کلوار شوردی بعد میره یه شیر کاکائو با کیک میده به رفیقمون میگه فقط به کسی نگو رفیق ما هم اونو میخوره فردا توی جمع اعلام میکنه خیلی باحال بود مرده بودیم اون روز یه رفیق ما داشتیم بهش میگفتیم مرتضی چخماخ حالا به اسم مستعارش کاری ندارم این خودش یه داستانه  یه زمانی عکس خواننده های ترکی روی تیشرت ها میزدن این مرتضی یک کس خل واقعی بود  یعنی اگه این نبود ما افسرده میشدیم یه روز یکی از بچه تیشرت با عکس سیبل جان خواننده ترکی که زن هم هست  اون پیشه ما این اومد مثلا تیشرت اینو سوتی کنه بخندیم گفت به  به اقای عابدزاده بعد دید نه زنه عکس روی تیشرت  گفت به به خانم گوگوش بعد دقت کرد دید اونم نیست به رفیقمون گفت این کیه رفیقم گفت این عکس ننته پاره شده بودیم از خنده یه روز دیگه داشت بارون میامد یه چیز توی مایه های تگرگ داشت میشد رفیق ما این دوتا رو قاطی کرد گفت تگبار داره میاد یه روز بحث تعداد اعضای خانواده بود خوب  بحث سمتش جوری بود که هر کس تعدادشون کمتره مثلا با کلاس ترن بعدیکی از بچه ها کلاخودش یه خواهرش و دوتا داداش دو قلو داشت از همه بیشتر بودن کلا 4 تا بچه بودن گفت ما در اصل 3تاییم یکیمون 2تایی گفتیم این که شد 5 تا  منظروش این بود که  یک جفت دوقلو هستند گفت ای بابا گایدید مارو همون که شما میگید

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

اولین باری که اندام جنسی دختر ها رو دیدم

این خیلی جالبه خودم الان خندم گرفته من یه کم از رفیقام کس(واقعی) نه تو فیلم رو دیدم   داستان از این جا شروع شد که با 3 تا دختر هم زمان رفیقم بودم بعد یکی از دخترهای همسایمون خیلی میخارید میدونست من رفیق دارم طلبه بود با من رفیق بشه من هم ناراضی نبودم هر چی بیشتر بهتر ولی هنوز نمیتونستم یه کاری بکنم با دختره با هم سکس داشته باشیم اوج مخ زدم دست دادن بود دیگه خوب بچه بودیم دیگه احساساتی در کل یک الاغ به تمام معناهمیشه تیریپ ما قصد ازدواج بود خلاصه هی توی راهرو طبقه این بالا پایین کرد10 طبقه اپارتمان هر طبقه 4 واحد  با یه پاگرد و  راپله و اسانسور گفتم اسانسور چقدر داستان با این اسانسور داشتیم من هم همین طور بعد اومد طرف من گفت دوستات نیستن دیگه!؟ این کس خل فکر کرده بود من همه این دختر ها رو میکنم دیگه ارضا ارضا شکم سیر شکم سیر گفت امروز مریم رو معلمون از کلاس انداخت بیرون سر صحبت رو باز کرد مریم با این هم کلاسی بود منم که منتظر بهونه اینا با همسایه طرف دیگمون 2 تا خواهر کوچولو داشتن دم خونه خاله بازی میکردن با این عروسک ها این رفت خواهر کوچیکشو برد طبقه پایین عروسک مروسکها رو به من گفت اینا رو جمع کن . بابا های ما همیشه ساعت 3 میمودن مادرش هم از این زنهایی بود که تو این مجلس های ختم انعام از این کس شعر ها میرفت و لی من  اون موقع این چیز ها رو نمیفهمیدم که فقط ازدواج. بعد در خونه اینا نیم باز بود این برگشت من نشسته بودم بغل این سفره عروسکهای این بچه ها  وسایل اینا رو جمع میکردم این اومد شروع کردن به  جمع کردن نشست رو بروی من بعد یه چادر سرش بود چادر رو باز کرد منو میگی چشمام گرد شده بود همین طور نگاه میکردم چند دقیقه بعد دستش خورد به دست من هی ره به ره دستش رو میزد به دست من من راست کرده بودم در سطح تیم ملی داشت از چشام میزد بیرون این دست منو گرفت گذاشت لای پاش من داشتم بیهوش میشدم همین دم درخونه وسایل رو میرختم توی خونشون گفت بریز این جا دقیقا یک قدم توی خونه من وسایل رو داشتم میذاشتم تو خونه .این نشست جلوی من توی خونه دست من رو دقیقا گذاشت رو کسش من دقیقا اولین بار کس رو حس کردم نفهمیدم چه طوری شد ولی من روش بودم لب میگرفتیم از هم بعد این همین طور زیر من شلوار استریچ پاش بود اینو در اورد شورتش رو کشید پایین من کس رو دیدم فکر کنم دیگه هیچ وقت چشمام اینقدر درشت نشه مات و مبهوت شده بودمدستم رو گرفت داشت میکشید روی خودش من همین طور به کسش نگاه میکردم قفل قفل بودم خشک شده بودم همین طوری نیم خیز دستمو زدم این ور اون ور کسش وارسی کردم به من گفت مگه داری کتاب ورق میزنی من قفل تو فضا بودم دستم رو کشید  افتادم روش بالا و پایین میکرد زیر من به جای این که اون بیهوش بشه من بیهوش بودم  من هم که لباسم تنم بود همین طوری درازکش شلوار وشورتو دراوردم خوابیدم روش بالا پایین میکردم به قول بچه ها لاپایی من اصلا نمیدونستم سوراخ کس کجا هست یعنی تو فیلم ها دیده بودم ولی مخم نمیکشید همین طور به حالت عمودی عقب جلو میکردم خلاصه من نفهمیدم کی ارضا شدم تمام دم در خونه به  کثافت کشیده شد ولی این فهمیده بود به دون هیچ صحبتی از  زیر من امد بیرون سریع شورتشو  ولباسشو تنش کرد رفت دستمال کاغذی اورد داشت پاک میکرد تازه من به خودم اومدم دیدم کون لخت توی خونه اینا هستم سریع لباسا مو پوشیدم گفت این دستمالو بنداز دور از فردا باید با مریم قهر کنی من گفتم باشه بعد رفتم بیرون اصلا نمیدونستم داشتم کجا میرفتم نیمه گیج بودم با خودم گفتم کس خواهر مریم فقط مریم خودمون اخه اسم اینم مریم بود رفتم ازپله ها پایین در صورتی که ما اسانسور هم داشتیم دیدم بچه ها پایینم منو دیدن سرو وضع بهم ریخته داغون گفتن دعوا کردی گفتم نه  گفتن چی شده  گفتم مریمو کردم رفیقام گفتن مریم فلانی گفتم اره گفتن چه جوری داستان رو تعریف کردم رسیدم به کس مریم یه سوتی کلفت دادم که هنوزم هم رفیقای قدیمیم مسخرم میکنم اومدم بگم کسش پشم داشت گفتم پشماش کس داشت حروم زاده ها زدن زیر خنده تا 6 ماه سوژه خنده اینا بودیم

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

یه داستان جالب(خوردن عرق سگی)

یه ب من تقریبا 20 سالمون بود دوتا از رفیقای صمیمیم مشروب خورده بودن اون موقع هم مشروب عرق سگی بود دیگه اقا این دوتا مست و پاتیل من اصلا کاری نمیکردم هیچ گونه خلافی پاستوریزه بودیم ما من رفتم اینا رو جمع کنم ابرو ریزی نشه نشسته بودیم زری ساختمان حالا ساختمان های خونه های ما هم 10 طبقه بلوک ها هم نزدیک هم من داشتم میرفتم برسم به اینا دیدم رفیقم بابک افتاد روی زمین نمیتونت از جاش بلند بشه اون یکی رفیقم سیاوش اومد با کس کشی اینو بلند کرد برد بغل مغازه نشوندش من رسیدم یه ذره صحبت کردم دیدم نه اینا فضای فضای هستن در همین هی خواهر سیاوش اومد بره مغازه یه چیزی به خره بابک هم مست گفت سیا(سیاوش) عجب کسیه این دختره میده بکنیم کس خل مست بود حالیش نبود خواهر سیاوش هستش گفت سیا عجب کونی داره حال میده از کون بکنیش همین طور میگفت من داشتم از خنده پاره میشدم سیاوش عجب کسی هستش بعد تازه سیاوشه فهمید مستیش پرید گفت  به من این رو وردرا به برجلو شو نمیگرفتیم دعوایی میشد که نگو باز سیا جنبش بالا بود گفت وردا اینو ببر من این و بردم زیر بلوک(ساختمان کناری )خودمون مادربابک داشت از توی را پله مارو نگاه میکرد اخه من زیر دوش اینو گرفته بودم یه هو نگاش افتاد بالا گفت برو این زنه رو بیار بکنیم من داشتم میمردم از خنده با مادر خودش هیچی حالیش نبود به من میگفت برو بیارش تو چه رفیقی هستی تو دلم میگفتم همینم مونده برم مخ مادر تو رو بزنم خلاصه فرستادیمش خونه فرداش داستان رو براش تعریف کردیم یادش نمیومد چیکار کرده. خلاصه اقایون و خانم هایی که مشروب مصرف میکنید کم بخورید همیشه بخورید تا زه این خوبشه داستان های دیگه رو بعدن میگم به واسطه این مشروب.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

شانس

شانس هم نداریم توی پارک نشسته بودم یه لحظه احساس کردم یکی داره من رو نگاه میکنه این ور اون ور رو نگاه کردم دیدم یه دختر خوشگل هی نگاه میکنه به قول بچه ها پا میده من بیخیال. فرداش هم اومدم باز داستان تکرار شد بدتر کی هی جلوی ما پایین بالا میکرد رفیقم گفت علی از تو خوشش اومده منم گفتم بیخیال داریم زندگیمو نو میکنیم الکی جو نده میریم جلو شمارمو بدیم کلی بازی در میاره ابرومو نو میبره گفت نه جون علیرفت دختره با دوتا کس حق اومد اون دوتا هم را میدادن ولی تابلو به من را میدادن رفیقم هم فهمیده بود هی کس کش زن جنده به من جو برو علی شمارتو بده من گفتم نه من حال و حوصله دختر ندارم خلاصه منو فردا با زور برد پارک گفت من مخ اون یکی رو میزنم شماره  من هم نوشت گفت برو بغلش بده بهش عمرا هیچ نگی از خداشم هم هست هی این حرومزاده به ما جو دادمنم شروع به خاریدن کردم شاخکم تکون خورد گفتم خوب خودش داره را میده من که کاریش نداشتم من رفتم یه جای خلوت پارک با فاصله 500 متر از دختره دیدم اومد بغل من نگاش کردم هر کاری کردم شمارمو بهش بدم یکی بهم گفت بیخیال اخر هم ندادم فقط یه سوال کردم ازش شما موبایلتون انتن داره گفت بله تو دلم گفتم به خودم گفتم افرین ادم کس مغز تو دیگه پیر شدی جون بودی دختره بهت فحش میداد بازم میرفتی موس موس میکردی الان دیگه نمیتونی گفتم به تخمم چیکار کنم نمیتونم دیگه برگشتم پیشه رفیقم دقیقا به بهم گفت چی شد براش تعریف کردم گفت کیرم تو دهنت کس و پروندی گفت مال تو برو شمارتو بده رفت شمارشو بده یه پسره کون نشور اومد چسبید به اینا نشد صحبت اقا صحبت مادر قحبه نمیدونم این همه حرف از کس ننش درمیاورد از کجا شو نفهمیدم حالا دختره هی جلوی ما رژه میرفت داستان جالب شد گرم گرفتن با هم تا اخر شب فرداش پسره زیگل از دوباره اومد من که بیخیال بودم فقط میخواستم به بینم داستان چی میشه این قدر پسره اویزون کون اینا شد حالم از پسر بودن خودم بهم خورد رفیقم گفت بریم علی بزنیم ننشو بگاییم گفتم کس کش خان به گامون نده یه هو دختره بالا خواه پسره در میاد اون موقع تابلو میشیم گفت نه من مادر شو میگام هیچ گهی هم نخورد خلاصه چشمای مارو دختره دراورد فرداش ما رفتیم من دیدم دختره اومد بعد پسره با یه زنه میانسال اومده بود من تعجب کرده بودم گفتم داستان چیه؟ رفیقم گفت فکر کنم مادر پسره باشه سلام علیک گرم با دختره دختره هم بعد از اماری که من گرفتم با خواهر و مادرش اومده بود اینا رفتم پایین پارک اینم با ننش رفتن پایین  بعد من رفتم دقیقا نزدیک دختره روی وسیله های ورزش توی پارک دختره هم با گوشیش ور میرفت بلوتوس رو روشن کردم به بینم خلاصه یه حرکتی بکنیم دیدم این اصلا مغزش به بلوتوس نمیرسه اقا مادر دختره یه چپ چپی به من نگاه میکرد اینگار دخترشو کردم من منم اصلا تخمم نبود بعد دختره رفتن پایین تر بعد از دوباره  پسره ننشو بلند کرد رفتن روبروی دختره نشستن در این لحظه بود که من دوزاریم افتاد قیافه دختره مثل ادم کس مخ بود از این اسکول های نیمه زرنگ توپلی .من همین طور داشتم نگاه میکردم دیدم ننه پسره دختره رو صدا اقا من رفتم از روبروی اینا رد شم به بینم چی میگم مادره پسره داشت میگفت اره پسره من 31 ساله این طوریه اون طوریه.رفیقم زنگ زد بهم گفت علی داستان چیه گفتم مراسم خواستگاریه پسره با ننش اومده خواستگاری رفیقم گفت کس نگو راست میگی گفتم شرط میبندم رفیقم هم اومد پیشه من فاصله ما با اونا حدود 200 متر بود 20 دقیق بعد دختره از روبروی من رد شد گفت خواستگاری توی پارک با اعماله شاقه رفیقم به من گفت کس کش کش مغز فندقی بیا خوب شد حالا  خندم گرفت گفتم زن جنده تو تاحالا خواستگاری تو پارک دیده بودی خندید گفت من زیدم 1ساله میگه بیا خواستگاریم من میپیچونمش این کس خل ننشو اورده توی پارک خواستگاری خاک تو سرش همینا هستن دختر رو پرو میکنن مارم به گا میدن دیگه رفیقم دختره رد شد البته با خواهرش گفت مبارک باشه خواهر دختره یه چپ چب نگاه کرد رفیقم خایه کرد گفتم چی شد ریدشو بهت گفت به کیرم  به تو را میدادبه خنده گفتم اینه دیگه دخترا منو دوست دارن دیگه نگاه کرد منو گفت کس شعر نگو بزنم کیریت کنما خلاصه مثل اینیکه به خر تیتاب دادی دختره از دوباره رفت پیشه مادر پسره خواهرشما مثل گوسفند رفتن اونجا بعد از یک ساعت پسره با دختره تنها رفتن توی پارک قدم زدن رفیقم گفت بیا بریم کس ننش همین پسره کس مخ به دردش میخوره منم اعصاب کیری رفتیم سوار ماشین شدیم داشتیم میامدیم خونه ساعت 1 صبح بود من دیدم یه کسه کنار خیابون وای ساده زدم بغل گفتم الان میاد سوار میشه دیگه دیدم نیمد پیاده شدم رفتم بهبینم قیافه و بدنش چه طوریه این طوری چس کلاس گذاشته دیدم  اه اه این گار همین الان هزار بار کسو داده بعدم اومدن تو خیابون ولش کردن قیافه داغون بهش گفتم تو هم برای ما کلاس میذاری گفت کجا میری گفتم  برو دنبال بازیت بابا بعد دلم سوخت  تو دلم گفتم کیرم تو این زندگی دختره مردم رو به چه روزی افتاده کیرم تو کس ننه خامنه ای و الله مادر جنده اینا الان کجا دارن کون میدن حروم زاده ها اومدم تو ماشین رفیقم گفت چی شد گفتم جق بزنی بهتره از کسه هست گفت یعنی اینقدر کیری بود گفتم این قدر داده بود حال نداشت حرف بزنه گفت سوارش میکردی گفتم کس کش شب بغل ابجیت میخوای بخوابونیش گفت خوب میبردیمش مغازه یه نگاه غضب ناک بهش کردم گفت چیه کیرم راست شده گفتم تو هم که هرروز کیرت راسته گفت من میرم میارمش گفتم برو  به من هیچ ربطی نداره در همین هین کی ما جر و بحث میکردیم تو اینه  رو دیدم یه ماشین جلوش زد رو ترمز مزدا 3 بود حروم زاده سوار شد رفت اومد تو رفیقم به من گفت امشب چه خبره چرا اینقدر ما کیر میشیم به من گفت جنبی گفتم کیرم تو دهنت بره من برام این کس شعرا تعریف نشده است خلاصه شانس هم نداریم ضرب المثل قدیمی هست میگه ما لب چشمه بریم چشمه هم خشک میشه اگه هزار تا ک از اسمان به باره کیش به ما نمیرسه ولی اگه یه کیر به باره اون یه دونه میره تو کونه ما.اینم شانس تخماتیک ما بود کاری به کسی هم نداریم این طوری میشیم. حالا رفیقم کم اورده میگه خدا مارو دوت داشت دیگه خواست ما گناه نکنیم. نگاش کردم گفتم کیرم تو خدات بره که خدات هم مثل خودت  میمونه بعد گفتم خوب زیدت چی شد گفت الان زنگ میزنم بهش فردا بیاد یه حالی بکنیم مردیم از شق درد  گفتم تو دهن اون بدبخت رو گاییدی گفت تو مسایل زناشویی ما دخالت نکن خنده گرفت گفتم کس زنت هیچی نگفت داستان ما اون شب این طوری تموم شد

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید